کتاب فراتر از بودن با این جملهي کوبنده و طوفانی آغاز میشود كه «واقعهی مرگ تو تمام وجود مرا از هم پاشيد؛ تمام وجود به جز قلبم را.» اين جمله در ابتدای کتاب باعث ميشود خوانند در همان اول متوجه شود كه با یک داستان مفرح و شاد سر و كار ندارد و ذهن مخاطب را درگير ميكند. مخاطب ميتواند حدس بزند كه كتابي كه در دستانش گرفته دربارهي فقدان، عشق، شور و تا حد بسيار زيادي حسرت است. داستان فراتر از بودن اينقدر روان است كه وقتي مخاطب كتاب را بهدست ميگيرد، به راحتي نميتواند آن را زمين بگذارد.
بوبن در اين كتاب از يك زن ميگويد . زنی با نام ژیسلن و با دقتی موشكافانه و استفاده از كلمات لطيف و همآوا رفتارهاي اين زن را در جزئيترين ساعتهاي زندگي روزمره توصيف ميكند. خوانندهي كتاب همراه نويسنده رفتار اين زن با فرزندانش در هنگام خريد براي خانه، در زمان حال و احوال با دوستان و آشنايانش دنبال ميكند.
fara tar as boodan_1609233848_44582_10288_1165.zip1.61 MB |