این کتاب به بیان تجربه عرفانی پائولو کوئلیو در جاده سانتیاگو میپردازد، یکی از سه جاده مقدس مسیحیان که اعتقاد دارند با گذر از هر کدام از این جادهها نیرویی جادویی، فردی را که این جاده را پیموده در بر میگیرد، که این جادهها دارای آزمونهایی برای امتحان کردن فرد در طول جاده هستند. جاده سانتیاگو هم یکی از این سه جاده است که پائولو به دنبال سفری میرود که استادش به او دستور میدهد و به دنبال شمشیری گم شده میگردد که تجربیاتی عمیق چه از لحاظ عرفانی و چه از لحاظ فلسفی را به خواننده منتقل میکند. در پایان هر فصل کتاب پائولو روشهای عرفانی را به خواننده آموزش میدهد و در قسمت قبل آن رمان را به پیش میبرد. این کتاب به اتفاقات خارقالعادهٔ زیادی اشاره میکند که در زندگی انسانهای عادی رخ میدهد. یک ناشر کوچک برزیلی این کتاب را چاپ کرد و فروش نسبتاً خوبی داشت، اما با اقبال کمی از سوی منتقدان روبهرو شد.
نویسنده، در این کتاب، از آگاپه به عنوان «عشقی که میبلعد» یاد میکند بدین معنا که فرد را در خود غرق میکند و بالاترین درجه از عشق است.
از دیدگاه نویسنده این کتاب، آگاپه، خود بر دو گونه است، نوعی از آگاپه که به عرفان و عشق ورزی به خداوند است و گونهای دیگر که به شیفتگی مربوط میشود؛ و از نظر باستانیان، شیفتگی به معنای خلسه، جذبه و پیوند با خداوند است.
او در این کتاب، به دو نوع دیگر از عشق «اروس و فیلیا» نیز پرداخته است.
khaterat yek mogh_1609751830_44823_10288_1537.zip1.01 MB |