آلفرد آدلر در کتاب شناخت طبیعت انسان، روانشناسی خود را به شکلی ساده بیان میکند که به گفتهی خود او چهل سال زمان صرف کرد تا بتواند به شکلی ساده نکتههای روانشناسی را به مردم بفهماند. آلفرد آدلر به احساس حقارت، عقدههای حقارت، عقدهی برتری، غایت نگری تخیلی، کمالیابی و سنخهای مختلف (سنخ سلطهگر یا حکمران، سنخ گیرنده، سنخ اجتنابی) میپردازد که در منش و شکلگیری ماهیت انسانها نقش مهمی را ایفا میکنند. ناگفته نماند او ابداعکنندهی نظریهی «عقدهی حقارت» است که منشأ آن را ناتوانی در برابر احساس حقارت میدانست. اندیشههای او برخلاف نظریههای زیگموند فروید امیدوارکننده بود، او با اشاره به اینکه تجربههای کودکی مهماند اما انسان قربانی تجربههای گذشتهی خود نیست، تصویر دلگرمکنندهای به آیندهی بشرمی تاباند و با تأکید بر آنکه هدفهای آتی بهتر از رویدادهای گذشته هستند، بر نظریهی بسیاری از روانشناسان پس از خود تأثیر میگذارد ازجمله آبراهام مزلو و جولین رایت. جولین رایت نظریهپرداز گفته است: «من تحت تأثیر و بینشهای او در مورد طبیعت آدمی بودم و هستم. سهم وی در این مورد، حقیقتاً بزرگ است» برخی دیگر از روانشناسان بر این عقیدهاند که آدلر بسی بیشتر از زمان خود بوده است، تأکیدهای شناختی و اجتماعی او با گرایشهای روانشناسی امروزی سازگارترند تا با روانشناسی روزگار خود وی. آدلر با نظریهی ترتیب تولد و عقده حقارت یکی از پیشگامان روانشناسی فردی و اجتماعی و گروهدرمانی است.
در این کتاب او با این دیدگاه که انسانها از اختیار برخوردارند و میتوانند با این توانایی به تغییر فرایند زندگی بپردازند به طرد جبرگرایی الگوهای گذشته میپردازد و منبع احساسهای حقارت را که منجر به شکلگیری شخصیت میشوند را موردبررسی قرار میدهد. همانطور که در سبک زندگی واقعی آدلر با این شرححال روبرو میشویم که برای از میان بردن وحشت خود از گورستانی که در نزدیکی مدرسه او بود، دوازده بار در طول قبرستان میدود و بر احساس ترس خود غالب میشود. درواقع او با بهدست گرفتن سرنوشت خود به بیماری خود ریکیتس که سبب به وجود آمدن عقدههای حقارت در وجودش بود نیز پیروز میگردد.
tabiat ensan_1608991910_44484_10288_1349.zip1.83 MB |